من و مشکل , مشکل و من!

از اولم که اسم این جا رو تغییر دارم به "اینجا سانسور نداریم!" میدونستم همچین چیزی ازم بر نمیاد.

من تو زندگی عادیمم همه چیم سانسور شده و حذف شده اس که مبادا قضاوت نادرست نشم. خیلی اخلاق بدیه!

اینکه حرف خودمو نزنم و نظر خودمو ندم اصلا خوب نیست به هر حال هر کسی واسه خودش نظر و سلیقه ای داره , هر کسی واسه خودش زندگی ای داره , مشکلاتی داره که بقیه ندارن.

تو این بیست و اندی سالی که از خدا گرفتم اینو فهمیدم که هر کسی تو زندگیش یه مشکلی داره کلا خدا خوشش نمیاد هیچ بنده ایش بدون مشکل باشه. 

این مشکلاتم واسه هر کس فرق داره , مثلا یکی ممکنه یه مساله ای تو زندگیش واسش مصیبت نامه اش باشه ولی اگه همونو واسه یکی دیگه تعریف کنی خنده اش بگیره از سادگی اون چون خودش مشکلات بزرگ تری داره.

بچه که بودم اگه دفتر خاطرات قفل دارم داشتم بازم جرئت نمیکردم چیزی توش بنویسم الانم من همون ادمم. 

ترسام از اینکه این اونو نفهمه اون اینو نفهمه تمومی نداره چون خیلی سعی دارم خودمو یه آدم موجه و موقر نشون بدم تو جمعی که هستم.

 اون جمعی هم که توش قرار دارم فکر کنم همشون مثل خودم باشم یعنی کلا با هم خوشیم هیچی از درد هم نمیدونیم و هر کسی هم فکر میکنه اوووووووه شِتت من چه زندگی تخمی دارم در صورتی که دوستام دارن به این خوبی زندگی میکنن!

هیچ کسی هم حاضر نیست نقابشو برداره چون ممکنه هیچ کس همراهیش نکنه .

خواهرمم همین اخلاق منو داره کلا از مشکلاتش با کسی حرف نمیزنه اما دوستایی که پیدا میکنه از کسایی ان که مشکلات زیادی دارن جوری که آویزون خواهر من میشن اونم تا جایی که بتونه کمکشون میکنه. دستش درد نکنه.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.