فک کنم امروزم تقصیر من بود ! شایدم تقصیر خودش! شایدم تقصیر پی ام اس ـ که همین امروز اسمشو یاد گرفتم وگرنه مجبور بودم خیلی راحت! بنویسم پری!!
وگرنه هیچ کدوممون کاری نداشتیم فقط بچه ی نداشتمونو نمیخواستیم با کسی تقسیم کنیم!
دیشب داشتم حرفای آقای دوست خانوادگی رو با خودم تکرار میکردم که : دیگه تو این روزا شما باید مدیریت رو بگیرین دستتون و حال و هوای آقای خونه رو داشته باشید!
داشتم دیگه! از دیروز تا الان ۲ بار با هم دعوا کردیم! تازه طلاق خودم و مامانمو هم روش , گرفتم و با هم رفتیم شهر های اطراف یه اتاق هم گرفتیم و با هم زندگی کردیم!!
آقای خونه: صد دفعه گفتم نشین این وبلاگای دری وری و بخون!
بالاخره باید از یه جا شروع کنم دیگه نوشتنو. حتما هم میخواستم از فروردین ماه شروع کنم , اصلا هم مهم نیست ۳ روز دیگه ماه تموم میشه , مهم اینه که فروردینه.
کاش ساعت ملاقات رفته بودم ... پس فکر و خیال و حال خراب خودم چی؟
این روزا که همه چی با هم درست نیست این پی ام اس ( اسمشم با کلاس شد) هم روش ...